What؟
11 اسفند 1400 · · باید یه تابلو بزرگ بگیرم دستم، با این مضمون که: من اینروزا خیلی شکننده ام و دارم سعی میکنم حالمو بهتر کنم. لطفا اگه نزدیکم میشی مراقب باش. کوچک ترین حرفت میتونه همه تلاشهام رو بیفایده، و دوباره منو تیکه تیکه کنه!
11 اسفند 1400 · · باید یه تابلو بزرگ بگیرم دستم، با این مضمون که: من اینروزا خیلی شکننده ام و دارم سعی میکنم حالمو بهتر کنم. لطفا اگه نزدیکم میشی مراقب باش. کوچک ترین حرفت میتونه همه تلاشهام رو بیفایده، و دوباره منو تیکه تیکه کنه!
10 اسفند 1400 · · -سالها بدونتو زندگی کردم ولی به نبودت هنوز عادت نکردم هر روز دلتنگیم بهت بیشتر میشه؛موسیو جئون...
7 اسفند 1400 · · امروز که با ترانه کال بودم،یکی از دوستای صمیمیم که البته خیلی صحبت نمیکنیم
بهم پیام داد گفت دلم برات تنگ شده
خیلی حال داد🦥
بعدشم کلی از صدای ترانه انرژی گرفتم:>
7 اسفند 1400 · · و اما نیمه شبی
من خواهم رفت..
از دنیایی که مال من نیست!
از زمینی که مرا بیهوده
بدان بستهاند...
-شاملو
6 اسفند 1400 · · "Feuillemort"
به فرانسوی یعنی "برگی مرده" و برای توصیف رنگ و روی شخص یا چیزی که همرنگ برگهای درحال مرگه، به کار میره مثل برگها تو پائیز...
6 اسفند 1400 · · تو زیبایی و بی پروایی
و من ازین دلتنگی بیمار...
6 اسفند 1400 · · نور ارام به درختبارید
برگ رقصان به سقوطش خندید
باز پاییز شد و هوس چو گیاهی مرموز رویید
او رویید و درخت ازینهمه در چو نگاهم خشکید
ماه پنهانه و راه دشوار
من درحال غروبم اینبار
باش درخوابمو در بیدارمو منرا در این تنهایی نگذار
با من حوصله کن
در این شب کور
توهمیشه دلیار...
تو شب بیدار منی؛)
همجا تکرار منی
گرچه بی من گرچه که دور
تو بگو درمان تو چیست؟
تو بگو دلیار تو کیست؟
تو بگو اینهه همه را..
سببی جز فاصله نیست
تو شب بیدار منی
همجاتکرارمنی
گرچهبی من
گرچه گه دور
دل من
دلیار منی
.......
6 اسفند 1400 · · و حالا نفسی که بالا نمیاد...
اشکایی که بند نمیان
6 اسفند 1400 · · صدای موزیکو تا آخر زیاد میکنم
سعی میکنم بهش فکر نکنم
سعی میکنم به یاد نیارم حرفاشو،کاراشو،نگاهشو
ولی باز یادم میاد باز هق هقم بلند تر میشه
همینالان که اینارو میگمچشام از اشک صفحه کیبورد رو تار میبینه!
از گریه نفسمم بالا نمیاد
فاک به همشون
کل بدنم رو ویبره اس
...I`m faling agin
الان یه چهل دقیقه ایی میشه که دارم گریه میکنم و گریه ام تمومی نداره...
همین الان اوا گفت"نرگس خوبی عزیزم؟"این کافی بود تا گریه ام دوبرابر بشه
الانم خیلی سگی سردرد دارمو باید برمازمون هوش بدم
5 اسفند 1400 · · «میخواهم اقلاً یک نفر باشد، که من با او از همه چیز همانطور حرف بزنم که با خودم حرف میزنم.»